زهر با خود داشت،هر جامی چشیدم از شما
هیچ جز نامردمی ، هرگز ندیدم از شما
بود بیهوده هر امیدی که در دل داشتم
شد سیه پوش عزا و ماتم عیدم از شما
عشق را بازیچه دست هوس کردید، حیف
بود قلابی، هر احساسی که دیدم از شما
کاسبی کردید با دل؛ ناحبیبان خدا !
جو گرفتم هر چه را گندم خریدم از شما
شوره زاری شد، گلستان وفای مردمان
برگ برگش خار بود آن گل که چیدم از شما
راستی تان را چگونه می شود باور کنم
جز دروغ آیا کلامی هم شنیدم از شما؟
جز ریا در کوله بار عاشق و عابد نبود
دل به شیطان می سپارم، نا امیدم از شما
عاشقم ، با این دل شیدا خوشم
مثل یک پروانه، بی پروا خوشم
قطره قطره، می چکم از دامنم
در میان شعله ام، اما خوشم
چون نمی دانم ز فردا سهم خود
تلخ یا شیرین، ولی حالا خوشم
گرچه اینجا در کویر افتاده ام
با خیال قطره و دریا خوشم
لاله زاری داغ دارم در دلم
با تمام داغ ها ، یکجا خوشم
مهر تنهایی ست بر پیشانی ام
در میان جمع هم تنها خوشم
گوشه ای و آسمان و ماه و من
امشبی با عالم بالا خوشم
گر شما با عشق لیلا دلخوشید
من ولی با عشق بی لیلا خوشم