شعر آدم

شعر  آدم





7
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر آدم» ثبت شده است

 

گنجِ عشقم در دلِ ویرانهای افتادهام

آتشم، در دامنِ پروانهای افتادهام

مثل ابراهیم، میلِ شعله دارم در دلم

مستِ ایمانم که در بتخانهای افتادهام

نیست لیلایی که تا مهمانِ توفانم کند

زلفِ مجنونم به دامِ شانهای افتادهام

جرعهای از عشق میخواهم که آبادم کند

از خماری گوشه ی میخانهای افتادهام

گرچه دارم موجِ صد دریا درون سینهام

در حصارِ تنگِ انگشتانهای افتادهام

چون جوانی، سهمِ پیریِ دلِ ما عقل شد

عاقبت، گیر عجب دیوانهای افتادهام

۰ نظر ۲۳ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

 

سه شنبه بازار

*بندرگز  تابستان 1397

 

 

سیب های زرد

گیلاس های سرخ

ماهی های سفید

 

سبدهای خالی می آیند

سبدهای پر می روند

 

پسرکی به کتانی آبی خیره می شود

دخترکی به روسری صورتی

 

پیراهن چهارخانه

چشم مردی را می گیرد

چشم زنی را

چادر گلدار

 

متری،

عشق را اندازه نمی زند

ترازویی،

دوست داشتن را وزن نمی کند

 

کسی

دلش را به سه شنبه بازار نمی آورد

 

* از مجموعه شعر سپید: "ایستگاه آخر"

* ابوالحسن درویشی مزنگی(آدم)

 

۰ نظر ۱۶ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۰۷
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

 

شکارِ آهوی چشمِ تو شد دلِ شیرم

برای عشق تو ، با پیرِ عقل درگیرم

چنان گره زده برپای بخت، دستِ قضا

که کار دل نَبَرد پیش ، سعیِ تدبیرم

دراین دیار دورویی و حیله و تزویر

به جرمّ پاک دلی ، کرده اند تکفیرم

کنارِ مردم دل مرده، عاشقی سخت است

که می کنند به مویِ سفید ، تحقیرم

شبیه ماهی افتاده بر لبِ رودم

و موج دستِ شما را بهانه می گیرم

بگیر در بغلم ، دخترِ قبیله ی دریا

اگر جدا شوم از دامنِ تو می میرم

به چشم مردمِ دنیا شبیه خواب شدم

کند به میلِ دلِ خویش، هرکه تعبیرم

 

۱ نظر ۱۲ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۱۰ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۰۷
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۰۵ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۰۳ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۰۷
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۰۱ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۲۸ بهمن ۰۰ ، ۰۷:۰۷
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

در دل تو برای من جا نیست

پرده افتاد و جای حاشا نیست

ما سراپا جنون شدیم و دریغ!

هیچ در تو نشان لیلا نیست

شرح حال دل مرا دیگر

جز زبان سکوت گویا نیست

صبر بسته دهانِ ناله ولی

چشم من این‌همه شکیبا نیست

ما طلبکار باده تلخیم

میل این غوره سوی حلوا نیست

هر کجا رفت غرق غربت شد

قطره ای که کنار دریا نیست

آن که دارد تمام دنیا را

گر گدای تو نیست ، دارا نیست

راز پیچیده ای ست عشق ، ولی

مثل چشم شما معما نیست

همه حرف من فقط این است

بی تو حتی بهار زیبا نیست

۰ نظر ۲۳ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۰۸
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۱۹ بهمن ۰۰ ، ۰۷:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)