شعر آدم

شعر  آدم





7
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۴۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر معاصر» ثبت شده است

 

پیش نگاه گرم تو ، عین حبابم

چون دانه های برف ، زیر آفتابم

لب های تو رنگ شراب ناب دارد

من تشنه یک جرعه زآن جام شرابم

گاهی دراین فکرم که توخواب وخیالی

شاید که عمری من گرفتار سرابم

شاید همین باران که می بارد توباشی

خودخواهی من مثل چتری شد حجابم

لبخند گل داری به روی قلبی ازسنگ

من هم شبیه گندم در آسیابم

از آتش دوزخ ، ندارم باک فردا

با قهر خود ، تو سخت تر دادی عذابم

دست از سرم ای آرزوی وصل بردار

تا با خیال دیدنش امشب بخوابم

مانند مردی مانده در زنجیرعصیان

تیغ قلم در دست ، فکر انقلابم

شد دفتر شعرم پر از فریاد نام ات

من شاعر فریاد های بی جوابم

۰ نظر ۱۳ آذر ۰۰ ، ۱۱:۲۶
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۱۰ آذر ۰۰ ، ۰۸:۱۹
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۰۳ آذر ۰۰ ، ۰۷:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۲۸ آبان ۰۰ ، ۰۸:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۲۷ آبان ۰۰ ، ۰۷:۴۸
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۲۲ آبان ۰۰ ، ۰۸:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۱۸ آبان ۰۰ ، ۱۰:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۱۱ آبان ۰۰ ، ۰۹:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

۰ نظر ۰۵ آبان ۰۰ ، ۰۸:۰۰
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)

 

همگام با ترانه باران رسیده ام

ازقلب حادثه، همین الان رسیده ام

گفتم مگر ز طعنه مردم نهان شدی

دور از نگاه دیگران، پنهان رسیده ام

در آرزوی گرمی انگشت های تو

تا انتهای سرد خیابان رسیده ام

آموختم حکایت لب ها و دل جداست

با گریه در دل و لب خندان رسیده ام

رویای دیدن تو در سر داشتم، ولی

ازبخت بد، به خواب پریشان رسیده ام

در دل چراغ روشن ودردیدگان غبار

مجنون شدم، به قلب بیابان رسیده ام

با بال عشق گفته بودم می شوم رها

این بار هم به میله زندان رسیده ام

چیزی در انتهای این راه دراز نیست

باور نمی کنید؟ به قرآن رسیده ام!

من با توهم دوباره بسامان نمی شوم

وقتی به پوچی سر و سامان رسیده ام

فهمیده ام که قصه های عشق قصه بود

اکنون به فهم قصه انسان رسیده ام

امروز امید و آرزو در من شهید شد

امروز من به نقطه پایان رسیده ام!

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۰ ، ۰۹:۵۸
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)